امام و ولايت فقيه

ماهيت ولايت فقيه

ماهيت ولايت فقيه

اگر رسول اكرم - صلي الله عليه و آله و سلم - خلافت را عهده دار شد به امر خدا بود. خداي تبارك و تعالي آن حضرت را خليفه قرار داده است: «خليفة الله في الارض‏» نه اينكه به راي خود حكومتي تشكيل دهد و بخواهد رئيس مسلمين شود. همچنين بعد از اينكه احتمال مي‏رفت اختلافاتي در امت پديد آيد - چون تازه به اسلام ايمان آورده و جديد العهد بودند - خداي تعالي از راه وحي، رسول اكرم - صلي الله عليه و آله و سلم - را الزام كرد كه فورا همان جا، وسط بيابان امر خلافت را ابلاغ كند، پس رسول اكرم - صلي الله عليه و آله و سلم - به حكم قانون و به تبعيت از قانون، حضرت امير المؤمنين - عليه السلام - را به خلافت تعيين كرد، نه باين خاطر كه دامادش بود يا خدماتي كرده بود بلكه چون مامور و تابع حكم خدا بود و مجري فرمان خدا بود.

باري حكومت در اسلام، به مفهوم تبعيت از قانون است، و فقط قانون بر جامعه حكمفرمائي دارد. آنجا هم كه اختيارات محدودي به رسول اكرم - صلي الله عليه و آله و سلم - و ولايت داده شده، از طرف خداوند است. حضرت رسول اكرم - صلي الله عليه و آله و سلم - هر وقت مطلبي را بيان يا حكمي را ابلاغ كرده‏اند، به پيروي از قانون الهي بوده است; قانوني كه همه بدون استثنا بايستي از آن پيروي و تبعيت كنند. (1)

جهان، اسلام را نمي‏دانند يعني چه. آن جهاني كه شما مي‏گوييد، يك جهاني جاهل هست‏به اسلام، اينها نمي‏دانند كه

حكومت اسلامي مي‏آيد براي اينكه ديكتاتوري نباشد، نه در شهر خودش، در مملكت‏خودش نباشد، در امريكا هم نباشد. حكومت اسلام يك حكومتي است كه براي از بين بردن ديكتاتوري مي‏آيد.

آن كسي كه اسلام قرار داده براي حكومت، آن كسي است كه با ديكتاتوري به حسب مذهبش مخالف است، مذهبش حكم مي‏كند به اينكه ديكتاتوري نبايد باشد. اينها خيال مي‏كنند كه همچو كه گفتند فقيه عادل عالم مطلع بر موازين غير جائر ملتفت كذا، بايد فلان مقام را، قضاوت را تعيين كند، بايد اگر مردم تعيين كردند يك رئيسي را براي كشور، آن هم اجازه بدهد، اين مي‏شود ديكتاتوري! ! اما اگر چنانچه يك نفر آدم ظالم جائر ديكتاتور همه چيز بيايد، نه اين ديكتاتوري نيست! ! فرق فقط اين است كه معلوم مي‏شود با علم مخالفند با عدالت مخالفند، اينهايي كه با حكومت فقيه مخالفند. با اينكه الآن هم در قانون اساسي كه درست كردند قضيه حكومتي نيست در كار، اصلا اسلام حكومت ندارد، اسلام اينطور نيست‏يك حاكمي مثل آقاي هيتلر داشته باشد آنجا، مثل آقاي كارتر كه نظير هيتلر است داشته باشد آنجا و سركوبي كند همه را و بزند و بكوبد. اصلا اين چيزها در اسلام مطرح نيست. اسلام كه فقيه عادل مطلع دلسوز براي ملت را قرار مي‏دهد كه اين نظارت كند يا فرض كنيد حكومت كند، براي اين است كه جلو بگيرد از غير عادل، غير عادل نيايد و مردم را بچاپد. از صدر اسلام تا حالا شما ملاحظه كنيد كه آن حكومت‏هاي صدر اسلام مثل علي بن ابيطالب سلام الله عليه چه جور بود، يك حكومت اسلامي روي عدالت، بعدش افتاد دست‏بني اميه و بني عباس و حكومت‏هاي جائر ديگر و شاهنشاهي و امثال ذلك. مسلمين آنجا را هم گرفتند و بعد شاهنشاهي شد و نتوانستند مسلمين اسلام را درست پياده كنند و حكومت اسلامي را، نشد. اسلام غريب است الآن، اسلام غريب است، همانطور كه غربا را نمي‏شناسند، يك غريبي وارد يك شهري بشود مردمش نمي‏شناسد، اسلام الآن غريب است توي ملت‏ها، نمي‏شناسند اسلام را چون نمي‏شناسند اسلام را، احكام اسلام را هم نمي‏دانند، اسلام‏شناس‏هاي ما هم اسلام را نمي‏شناسند، نمي‏شناسند اين چي هست،

وقتي نشناختند خيال مي‏كنند كه اگر چنانچه - فقيه - حكومت فقيه باشد، حكومت ديكتاتوري است و اگر چنانچه فقيه در كار نباشد، ديگر هر كه مي‏خواهد باشد، اگر شمر هم باشد اين آقايان اشكالي به آن ندارند فقط فقيه را بهش اشكال دارند. اشكال هم براي اين است كه از اسلام مي‏ترسند، از اسلام ترس دارند.

 اسلام نمي‏گذارد اين حيثيت فاسدها را باقي باشد. اينها مي‏ترسند از آن، بعضي‏ها هم گول خوردند، بعضي‏ها متعمدند در اين امر، بعضي‏ها هم گول خوردند و الا حكومت اسلامي مثل حكومت علي بن ابيطالب ديكتاتوري تويش نيست، حكومتي است كه به عدل است، حكومتي است كه زندگي خودش از زندگي ساير رعيت‏ها بدتر است، آنها نمي‏توانستند مثل او زندگي كنند، او نان جو هم سير نمي‏خورد، يك لقمه، دو تا لقمه برمي‏داشت‏با يك خرده نمك مي‏خورد. اين حكومت اصلا مي‏تواند ديكتاتوري؟ ديكتاتوري براي چه بكند؟ عيش و عشرتي نيست تا اينكه بخواهد ديكتاتوري بكند براي او. حكمفرمايي اصلا در اسلام نيست، حكمفرمايي اصلا در كار نيست. پيغمبر اسلام كه راس مسلمين و اسلام بود وقتي كه در يك مجلسي نشسته بودند تو مسجد روي آن حصيرها (معلوم نيست‏حصير حسابي هم داشته باشد) آنجا نشسته بودند، دور هم كه نشسته بودند، عرب‏هايي كه خارج بودند و نمي‏شناختند پيغمبر را مي‏آمدند مي‏گفتند كه كدام يكي محمد هستيد، نمي‏شناختند براي اينكه حتي يك همچون چيزي هم زير پيغمبر نبود. حالا ما اشراف هستيم. يك همچو حكومتي كه بنا باشد اينطوري باشد، يك خانه گلي داشته باشد، يك گليم هم حتي نداشته باشد، يك حكومتي كه يك پوست مي‏گويند داشته است كه روزها علوفه شترش را حضرت امير رويش مي‏ريخته، شب‏ها زير خودش و فاطمه مي‏انداخته و مي‏خوابيده رويش، اينكه ديكتاتوري نمي‏تواند باشد. اينهايي كه مي‏گويند ديكتاتوري، اسلام را نمي‏فهمند چي هست، فقيه اسلام را نمي‏دانند، خيال مي‏كنند ما، هر فقيه، هر فقيه، هر چه هم فاسد باشد اين حكومت، فقيه اگر پايش را اينطور بگذارد، اگر يك گناه صغيره هم بكند از ولايت‏ساقط است. مگر ولايت‏يك چيز آساني است كه بدهند دست هر كس؟ اينها كه مي‏گويند كه ديكتاتوري پيش مي‏آيد - نمي‏دانم - اين مسائل پيش مي‏آيد،

اينها نمي‏دانند كه حكومت اسلامي حكومت ديكتاتوري نيست. مذهب مقابل اينها ايستاده، اسلام مقابل ديكتاتورها ايستاده و ما مي‏خواهيم كه فقيه باشد كه جلوي ديكتاتورها را بگيرد، نگذارد رئيس جمهور ديكتاتوري كند، نگذارد نخست وزير ديكتاتوري كند، نگذارد رئيس مثلا لشكر ديكتاتوري بكند، نگذارد رئيس ژاندارمري ديكتاتوري بكند، نه اينكه بخواهيم ديكتاتوري درست كنيم،

فقيه مي‏خواهد چه كند ديكتاتوري را؟ ! كسي كه زندگي، زندگي عادي دارد و نمي‏خواهد اين مسائل را، ديكتاتوري براي چه مي‏خواهد بكند؟ حكمفرمايي در كار نيست در اسلام، علاوه حالا در اين قانون اساسي كه اينقدر احتياط كاري هم شده، آقايان هم اينقدر احتياط كاري كرده‏اند كه يك دفعه مردم بيايند خودشان تعيين كنند يك خبره‏هايي را، اين ديكتاتوري است؟ ! اين خبره‏ها را يكي بيايد بگويد كه در يك شهري از اين شهرها يك كسي فشار آورد روي مردم كه بياييد به اين شخص راي بدهيد، حتي تبليغات هم نشد، مردم اينها را مي‏شناختند، مردم مي‏دانستند اينها را. اگر صد دفعه ديگر ما بخواهيم خبرگان تعيين كنيم، يا خود اين آقايان تعيين مي‏شوند يا يكي مثل اينها. مردم با راي آزاد، من گمان ندارم در هيچ جاي دنيا اينطور واقع شده باشد، اينطور راي داده باشند، مردم اينطور عاشقانه راي داده باشند به يك مطلبي. (2)

شارع مقدس اسلام، يگانه قدرت مقننه است. هيچ كس حق قانونگزاري ندارد و هيچ قانوني جز حكم شارع را، نمي‏توان به مورد اجرا گذاشت. به همين سبب در حكومت اسلامي به جاي مجلس قانونگزاري كه يكي از سه دسته حكومت كنندگان را تشكيل مي‏دهد، مجلس برنامه‏ريزي وجود دارد كه براي وزارتخانه‏هاي مختلف در پرتو احكام اسلام، برنامه ترتيب مي‏دهد و با اين برنامه‏ها كيفيت انجام خدمت عمومي را در سراسر كشور تعيين مي‏كند.

مجموعه قوانين اسلام كه در قرآن و سنت گرد آمده، توسط مسلمانان پذيرفته و مطاع شناخته شده است. اين توافق و پذيرفتن، كار حكومت را آسان نموده و به خود مردم متعلق كرده است. در صورتي كه در حكومتهاي جمهوري و مشروطه سلطنتي، اكثريت كساني كه خود را نماينده اكثريت مردم معرفي مي‏نمايند، هر چه خواستند به نام قانون تصويب كرده سپس بر همه مردم تحميل مي‏كنند.

ماهيت ولايت فقيه

حكومت اسلام، حكومت قانون است. در اين طرز حكومت، حاكميت منحصر به خداست و قانون فرمان و حكم خدا است. قانون اسلام يا فرمان خدا بر همه افراد و بر دولت اسلامي، حكومت تام دارد. همه افراد از رسول اكرم - صلي الله عليه و آله و سلم - گرفته تا خلفاي آن حضرت و ساير افراد، تا ابد تابع قانون هستند; همان قانوني كه از طرف خداي تبارك و تعالي نازل شده و در لسان قرآن و نبي اكرم - صلي الله عليه و آله و سلم - بيان شده است.

حكومت اسلامي، هيچ يك از انواع طرز حكومتهاي موجود نيست. مثلا استبدادي نيست كه رئيس دولت مستبد و خود راي باشد، مال و جان مردم را به بازي بگيرد و در آن به دلخواه دخل و تصرف كند، هر كس را اراده‏اش تعلق گرفت، بكشد و هر كس را خواست، انعام كند و به هر كه خواست تيول بدهد و املاك و اموال ملت را به اين و آن ببخشد. رسول اكرم - صلي الله عليه و آله و سلم - و حضرت امير المؤمنين - عليه السلام - و ساير خلفا هم، چنين اختياراتي نداشتند.

حكومت اسلامي نه استبدادي است و نه مطلقه، بلكه مشروطه است. البته نه مشروطه به معني متعارف فعلي آن كه تصويب قوانين تابع آراء اشخاص و اكثريت‏باشد. مشروطه از اين جهت كه، حكومت كنندگان در اجرا و اداره مقيد به يك مجموعه شرط هستند كه در قرآن كريم و سنت رسول اكرم - صلي الله عليه و آله و سلم - معين گشته است. مجموعه شرط، همان احكام و قوانين اسلام است كه بايد رعايت و اجرا شود. از اين جهت‏حكومت اسلامي، حكومت قانون الهي بر مردم است.

فرق اساسي حكومت اسلامي با حكومتهاي مشروطه سلطنتي و جمهوري در همين است. در اينكه نمايندگان مردم يا شاه در اين گونه رژيم‏ها به قانونگزاري مي‏پردازند، در صورتي كه قدرت مقننه و اختيار تشريع در اسلام، به خداوند متعال اختصاص يافته است. (3)

مع الاسف اشخاصي كه اطلاع ندارند بر وضعيت‏برنامه‏هاي اسلام، گمان مي‏كنند كه اگر چنانچه ولايت فقيه در قانون اساسي بگذرد، اين اسباب ديكتاتوري مي‏شود، در صورتي كه ولايت فقيه است كه جلو ديكتاتوري را مي‏گيرد. اگر ولايت فقيه نباشد، ديكتاتوري مي‏شود. آن كه جلوگيري مي‏كند از اينكه رئيس جمهور ديكتاتوري نكند، آن كه جلو مي‏گيرد از اينكه رئيس ارتش ديكتاتوري نكند. رئيس ژاندارمري ديكتاتوري نكند، رئيس شهرباني ديكتاتوري نكند، نخست وزير ديكتاتوري نكند، آن فقيه است.

آن فقيهي كه براي امت تعيين شده است و امام امت قرار داده شده است، آن است كه مي‏خواهد اين ديكتاتوري‏ها را بشكند و همه را به زير بيرق اسلام و حكومت قانون بياورد. اسلام، حكومتش حكومت قانون است، يعني قانون الهي، قانون قرآن و سنت است و حكومت، حكومت تابع قانون است، يعني خود پيغمبر هم تابع قانون، خود امير المؤمنين هم تابع قانون، تخلف از قانون يك قدم نمي‏كردند و نمي‏توانستند بكنند.

خداي تبارك و تعالي مي‏فرمايد كه اگر چنانچه يك تخلفي بكني، يك چيزي را به من نسبت‏بدهي، تو را اخذ مي‏كنم، و تينت را قطع مي‏كنم. اسلام ديكتاتوري ندارد. اسلام همه‏اش روي قوانين است و آن كساني كه پاسدار اسلامند اگر بخواهند ديكتاتوري كنند. از پاسداري ساقط مي‏شوند به حسب حكم اسلام. (4)

من مي‏گويم اگر چنانچه پيغمبر اسلام - صلي الله عليه و آله و سلم - غير از اين موجود تربيت نكرده بود، كافي بود برايش. اگر چنانچه پيغمبر اسلام مبعوث شده براي اينكه يك همچو موجودي را تحويل جامعه بدهد، اين كافي بود. يك همچو موجودي كه هيچ سراغ ندارد كسي و بعدها هم سراغ ندارد كسي، امروز روز نصب اوست‏به امامت امت. يك همچو موجودي امام امت است. البته كس ديگر به پاي او نخواهد رسيد و بعد از رسول اكرم كسي افضل از او در هيچ معنائي نيست و نخواهد بود. ليكن در مراتب بعد هم كه بايد اين امت هدايت‏بشود، پيغمبر اكرم كه از دنيا مي‏خواست تشريف ببرد، تعيين جانشين و جانشين‏ها را تا زمان غيبت كرد و همان جانشين‏ها تعيين امام امت را هم كردند، به طور كلي اين امت را به خود وانگذاشتند كه متحير باشند، براي آنها امام تعيين كردند. رهبر تعيين كردند. تا ائمه هدي سلام الله عليهم بودند، آنها بودند و بعد فقها، آنهائي كه متعهدند، آنهائي كه اسلام شناسند، آنهائي كه زهد دارند، زاهدند، آنهائي كه اعراض از دنيا دارند، آنهائي كه توجه به زرق و برق دنيا ندارند، آنهائي كه دلسوز براي ملت، آنهائي كه ملت را مثل فرزندان خودشان مي‏دانند، آنها را تعيين كردند براي پاسداري از اين امت. (5)

قضيه ولايت فقيه يك چيزي نيست كه مجلس خبرگان ايجاد كرده باشند. ولايت فقيه يك چيزي است كه خداي تبارك و تعالي درست كرده، همان ولايت رسول الله است و اينها از ولايت رسول الله هم مي‏ترسند. شما بدانيد كه اگر امام زمان سلام الله عليه حالا بيايد، باز اين قلم‏ها مخالفند با او و آنها هم بدانند كه قلم‏هاي آنها نمي‏تواند مسير ملت ما را منحرف كنند.

آنها بايد بفهمند اينكه ملت ما بيدار شده است و مسائلي كه شما طرح مي‏كنيد ملت مي‏فهمد، متوجه مي‏شود، دست و پا نزنيد، خودتان را به ملت ملحق كنيد، بيائيد در آغوش ملت. (6)

ماه رمضان، ماه نبوت است و ماه شعبان ماه امامت. ماه رمضان، ليلة القدر دارد و ماه شعبان، شب نيمه شعبان دارد كه تالي ليلة القدر است. ماه رمضان مبارك است‏براي اين كه ليلة القدر دارد و ماه شعبان مبارك است‏براي اين كه نيمه شعبان دارد. ماه رمضان مبارك است‏براي اين كه نزول وحي بر او شده است‏يا به عبارت ديگر معنويت رسول خدا وحي را نازل كرده است و ماه شعبان معظم است‏براي اين كه ماه ادامه همان معنويات ماه رمضان است. اين ماه مبارك رمضان جلوه ليلة القدر است كه تمام حقايق و معاني در او جمع است و ماه شعبان، ماه امامان است كه ادامه همان است. در ماه مبارك رمضان، مقام رسول اكرم - صلي الله عليه و آله و سلم - به ولايت كلي الهي بالاصاله تمام بركات را در اين جهان بسط داده است و ماه شعبان كه ماه امامان است، به بركت ولايت مطلقه به تبع رسول الله همان معاني را ادامه مي‏دهد. پس ماه رمضان ماهي است كه تمام پرده‏ها را دريده است و وارد شده است جبرئيل امين بر رسول خدا و به عبارت ديگر وارد كرده است پيغمبر اكرم جبرئيل امين را در دنيا، و ماه شعبان ماه ولايت است و همه اين معاني را ادامه مي‏دهد. ماه رمضان مبارك است، كه قرآن بر او وارد شده است. ماه شعبان مبارك است كه ادعيه ائمه عليهم السلام در او وارد شده است. ماه مبارك رمضان كه قرآن را وارد كرده است، قرآن مشتمل بر تمام معارف است و تمام مايحتاج بشر است و ماه شعبان كه ماه امامان است، ادامه همان حقيقت است و همان معاني در تمام دوره‏ها. (7)

ولايت فقيه و حكم حكومتي از احكام اوليه است. (8)

... تعبير به آن كه اين جانب گفته‏ام حكومت در چارچوب احكام الهي داراي اختيار است، بكلي بر خلاف گفته‏هاي اين جانب است.

اگر اختيارات حكومت در چارچوب احكام فرعيه الهيه است، بايد عرض حكومت الهيه و ولايت مطلقه مفوضه به نبي اسلام - صلي الله عليه و آله - يك پديده بي معني و محتوا باشد. اشاره مي‏كنم به پيامدهاي آن كه هيچ كس نمي‏تواند ملتزم به آنها باشد; مثلا خيابان كشي‏ها كه مستلزم تصرف در منزلي است‏يا حريم آن است در چارچوب احكام فرعيه نيست، نظام وظيفه و اعزام الزامي به جبهه‏ها و جلوگيري از ورود و خروج ارز و ورود يا خروج هر نحو كالا و منع احتكار در غير دو سه مورد و گمركات و ماليات و جلوگيري از گران فروشي، قيمت گذاري و جلوگيري از پخش مواد مخدر و منع اعتياد به هر نحو غير از مشروبات الكلي، حمل اسلحه به هر نوع كه باشد و صدها امثال آن كه از اختيارات دولت است‏بنا بر تفسير شما خارج است و صدها امثال اينها. بايد عرض كنم كه حكومت كه شعبه‏اي از ولايت مطلقه رسول الله - صلي الله عليه و آله و سلم - است، يكي از احكام اوليه اسلام است و مقدم بر تمام احكام فرعيه حتي نماز و روزه و حج است. حاكم مي‏تواند مسجد يا منزلي را كه در مسير خيابان است‏خراب كند و پول منزل را به صاحبش رد كند، حاكم مي‏تواند مساجد را در موقع لزوم تعطيل كند و مسجدي كه ضرار باشد در صورتي كه رفع بدون تخريب نشود، خراب كند. حكومت مي‏تواند قراردادهاي شرعي را كه خود با مردم بسته است، در موقعي كه آن قرارداد مخالف مصالح كشور و اسلام باشد يك جانبه لغو كند و مي‏تواند هر امري را چه عبادي و يا غير عبادي / است / كه جريان آن مخالف مصالح اسلام است، از آن مادامي كه چنين است جلوگيري كند. حكومت مي‏تواند از حج كه از فرايض مهم الهي است، در مواقعي كه مخالف صلاح كشور اسلامي دانست موقتا جلوگيري كند.

ماهيت ولايت فقيه

آنچه گفته شده است تاكنون و يا گفته مي‏شود، ناشي از عدم شناخت ولايت مطلقه الهي است. آنچه گفته شده است كه شايع است مزارعه و مضاربه و امثال آنها را با آن اختيارات از بين خواهد رفت، صريحا عرض مي‏كنم كه فرضا چنين باشد اين از اختيارات حكومت است و بالاتر از آن هم مسايلي است كه مزاحمت نمي‏كنم. (9)

همين موضوع حدود ولايت فقيه نويسندگان و گويندگان و آگاه به مسايل اسلامي، مساله را در مجالس و روزنامه‏ها تا آن جا كه ديدم مورد بحث قرار داده كه من از تمامي آنان تشكر مي‏كنم و اميد است ائمه‏ي محترم جمعه و بويژه امثال جناب عالي كه در ميان مسايل دست توانا داريد، مساله را تعقيب و در خطبه‏هاي نماز جمعه اذهان ناآگاهان را روشن و زبان دشمنان اسلام را قطع فرماييد. (10)

آن اوصافي كه در ولي است در فقيه است كه به آن اوصاف خدا او را ولي امر قرار داده است و اسلام او را ولي امر قرار داده است‏با آن اوصاف نمي‏شود كه يك پايش را كنار يك قدر غلط بگذارد، اگر يك كلمه دروغ بگويد، يك كلمه، يك قدم بر خلاف بگذارد آن ولايت را ديگر ندارد، استبداد را ما مي‏خواهيم جلويش را بگيريم، با هيمن ماده‏اي كه در قانون اساسي است كه ولايت فقيه را درست كرده اين استبداد را جلويش را مي‏گيرند، آنهائي كه مخالف با اساس بودند مي‏گفتند كه اين استبداد مي‏آورد، استبداد چي مي‏آورد، استبداد با آن چيزي كه قانون تعيين كرده نمي‏آورد بلي ممكن است كه بعدها يك مستبدي بيايد شما هر كاريش بكنيد مستبدي كه سركش بيايد هر كاري مي‏كند، اما فقيه مستبد نمي‏شود. فقيهي كه اين اوصاف را دارد عادل است، عدالتي كه غير از اينطوري عدالت اجتماعي، عدالتي كه يك كلمه دروغ او را از عدالت مي‏اندازد، يك نگاه به نامحرم او را از عدالت مي‏اندازد، يك همچو آدمي نمي‏تواند خلاف بكند، نمي‏كند خلاف، اين جلوي اين خلاف‏ها را مي‏خواهد بگيرد، اين رئيس جمهور كه ممكن است‏يك آدمي باشد ولي شرط نكردند ديگر عدالت و شرط نكردند، اين مسائلي كه در فقيه است، ممكن است‏يك وقت‏بخواهد تخلف كند، بگيرد جلويش را، كنترل كند. آن رئيس ارتش اگر يك وقت‏بخواهد يك خطائي بكند آن حق قانوني دارد كه او را رهايش كند، بگذاردش كنار، بهترين اصل در اصول قانون اساسي اين اصل ولايت فقيه است و غفلت دارند بعضي از آن و بعضي‏ها هم غرض. (11)

شما بعدها مبتلاي به اين هستيد، دانشگاه كه باز بشود مبتلاي به يك همچو اشخاصي هستيد كه گاهي با صورت اسلامي وارد مي‏شوند و همين مسائلي كه حالا مثلا طرح مي‏كنند كه بايد ولايت فقيه مثلا نباشد اين ديكتاتوري است، و حال آنكه اگر يك فقيهي يك مورد ديكتاتوري بكند از ولايت مي‏افتد پيش اسلام. اسلام هر فقيهي را كه ولي نمي‏كند، آن كه علم دارد، عمل دارد، مشي‏اش مشي اسلام است‏سياستش سياست اسلام است، آن را براي اين است كه يك آدمي تمام عمرش را در اسلام گذرانده و در مسائل اسلامي گذرانده و آدم معوجي نيست و صحيح است، اين نظارت داشته باشد به اين امرها نگذارد كه هر كس هر كاري دلش مي‏خواهد بكند. (12)

شما از ولايت فقيه نترسيد، فقيه نمي‏خواهد به مردم زورگوئي كند. اگر يك فقيهي بخواهد زورگوئي كند، اين فقيه ديگر ولايت ندارد. اسلام است، در اسلام قانون حكومت مي‏كند. پيغمبر اكرم هم تابع قانون بود، تابع قانون الهي، نمي‏توانست تخلف بكند. خداي تبارك و تعالي مي‏فرمايد كه اگر چنانچه يك چيزي بر خلاف آن چيزي كه من مي‏گويم تو بگوئي من ترا اخذ مي‏كنم وتينت را قطع مي‏كنم، به پيغمبر مي‏فرمايد. اگر پيغمبر يك شخص ديكتاتور بود و يك شخصي بود كه از او مي‏ترسيدند كه مبادا يك وقت همه قدرت‏ها كه دست او آمد ديكتاتوري بكند، اگر او شخص ديكتاتور بود، آن وقت فقيه هم مي‏تواند باشد. اگر امير المؤمنين سلام الله عليه يك آدم ديكتاتوري بود، آنوقت فقيه هم مي‏تواند ديكتاتور باشد، ديكتاتوري در كار نيست، مي‏خواهيم جلوي ديكتاتور را بگيريم. (13)

اين حرف‏هايي كه مي‏زنند كه خير، اگر چنانچه ولايت فقيه درست‏بشود ديكتاتوري مي‏شود، از باب اينكه اينها ولايت فقيه را نمي‏فهمند چيست - اگر ولايت - ولايت فقيه نبايد بشود، براي اينكه بايد به حكومت ملت‏باشد، اينها ولايت فقيه را اطلاع از آن ندارند. مسائل اين حرف‏ها نيست، ولايت فقيه مي‏خواهد جلوي ديكتاتوري را بگيرد، نه اينكه مي‏خواهد ديكتاتوري بكند، اينها از اين مي‏ترسند كه مبادا جلو گرفته بشود، جلو دزدي‏ها را مي‏خواهد بگيرد. اگر رئيس جمهور بايد با تصويب فقيه باشد، با تصويب يك نفري كه اسلام را بداند چيست، درد براي اسلام داشته باشد، اگر درست‏بشود نمي‏گذارد اين رئيس جمهور يك كار خطا بكند، اينها اين را نمي‏خواهند. اينها اگر يك رئيس جمهور غربي باشد همه اختيارات دستش بدهند هيچ مضايقه‏اي ندارند و اشكالي نمي‏كنند، اما اگر يك فقيهي كه يك عمري را براي اسلام خدمت كرده، علاقه به اسلام دارد، با آن شرايطي كه اسلام قرار داده است كه نمي‏تواند يك كلمه تخلف بكند. اسلام دين قانون است، قانون، پيغمبر هم خلاف نمي‏توانست‏بكند، نمي‏كردند، البته نمي‏توانستند بكنند. خدا به پيغمبر مي‏گويد كه اگر يك حرف خلاف بزني رگ و تينت قطع مي‏كنم. حكم قانون است، غير از قانون الهي كسي حكومت ندارد، براي هيچ كس حكومت نيست، نه فقيه و نه غير فقيه، همه تحت قانون عمل مي‏كنند، مجري قانون هستند همه، هم فقيه و هم غير فقيه همه مجري قانونند. فقيه ناظر بر اين است كه اينها اجراي قانون بكنند، خلاف نكنند، نه اينكه مي‏خواهد خودش يك حكومتي بكند، مي‏خواهد نگذارد اين حكومت‏هائي كه اگر چند روز بر آنها بگذرد برمي‏گردند به طاغوتي و ديكتاتوري، مي‏خواهد نگذارد بشود، زحمت‏براي اسلام كشيده شود. خون‏هاي جوان‏هاي شما در راه اسلام رفت، حالا ما دوباره بگذاريم كه اساسي كه اسلام مي‏خواهد درست‏بكند و زمان امير المؤمنين بوده و زمان رسول الله - صلي الله عليه و آله - بوده، بگذاريم اينها را براي خاطر چهار تا آدمي كه دور هم جمع مي‏شوند و پاهايشان را روي هم مي‏اندازند - عرض مي‏كنم - چائي و قهوه مي‏خورند و قلمفرسائي مي‏كنند، مگر ما مي‏توانيم اينها را بزنيم، مگر ما مي‏توانيم؟ قدرت جائر است‏براي كسي، براي يك مسلمان كه تمام اين خون‏هائي كه ريخته شده هدر بدهد و اسلام را بگذاريم كنار و چيزهائي هم كه ولايت فقيه «يك همچو ولايت فقيهي نداريم‏» خوب شما نمي‏دانيد، شما فقيه را اطلاع بر آن نداريد كه مي‏گويند ولايت فقيه نداريم. ولايت فقيه از روز اول تا حالا بوده، زمان رسول الله تا حالا بوده. اين حرف‏ها چه است كه مي‏زنند اينها همه اين اشخاص غير مطلع بر فقه. (14)


منابع مقاله:سخن آفتاب، سازمان تبليغات اسلامي ؛

تنظيم:اميد واضحي آشتياني_حوزه علميه تبيان


پي‏نوشت‏ها:

1. كتاب ولايت فقيه - صفحه 49و48.

2. صحيفه نور - جلد 11- صفحه 37 و 36- 26/9/58.

3. كتاب ولايت فقيه - صفحه 48و47.

4. صحيفه نور - جلد 10- صفحه 175و174- 18/8/58.

5. صحيفه نور - جلد 10- صفحه 174- 18/8/58.

6. صحيفه نور - جلد 10- صفحه 27- 30/7/58.

7. صحيفه نور - جلد 20- صفحه 82- 25/1/66.

8. صحيفه نور - جلد 20- صفحه 174- 23/10/66.

9. صحيفه نور - جلد 20- صفحه 170- 16/10/66.

10. صحيفه نور - جلد 20- صفحه 173- 21/10/66.

11. صحيفه نور - جلد 11- صفحه 133- 8/10/58.

12. صحيفه نور - جلد 9- صفحه 183- 30/6/56.

13. صحيفه نور - جلد 10- صفحه 29- 30/7/58.

14. صحيفه نور - جلد 10- صفحه 53- 3/8/58.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






اين مطلب درفهرست موضوعات وبسايت-رديف: امام و ولایت فقیه ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 15 خرداد 1393برچسب:, | 10:18 | تهيه وتنظيم مطالب توسط : سیدمحمدباقری | | بازديد :