ماهيت ولايت فقيه

اگر رسول اكرم - صلي الله عليه و آله و سلم - خلافت را عهده دار شد به امر خدا بود. خداي تبارك و تعالي آن حضرت را خليفه قرار داده است: «خليفة الله في الارض» نه اينكه به راي خود حكومتي تشكيل دهد و بخواهد رئيس مسلمين شود. همچنين بعد از اينكه احتمال ميرفت اختلافاتي در امت پديد آيد - چون تازه به اسلام ايمان آورده و جديد العهد بودند - خداي تعالي از راه وحي، رسول اكرم - صلي الله عليه و آله و سلم - را الزام كرد كه فورا همان جا، وسط بيابان امر خلافت را ابلاغ كند، پس رسول اكرم - صلي الله عليه و آله و سلم - به حكم قانون و به تبعيت از قانون، حضرت امير المؤمنين - عليه السلام - را به خلافت تعيين كرد، نه باين خاطر كه دامادش بود يا خدماتي كرده بود بلكه چون مامور و تابع حكم خدا بود و مجري فرمان خدا بود.
باري حكومت در اسلام، به مفهوم تبعيت از قانون است، و فقط قانون بر جامعه حكمفرمائي دارد. آنجا هم كه اختيارات محدودي به رسول اكرم - صلي الله عليه و آله و سلم - و ولايت داده شده، از طرف خداوند است. حضرت رسول اكرم - صلي الله عليه و آله و سلم - هر وقت مطلبي را بيان يا حكمي را ابلاغ كردهاند، به پيروي از قانون الهي بوده است; قانوني كه همه بدون استثنا بايستي از آن پيروي و تبعيت كنند. (1)
جهان، اسلام را نميدانند يعني چه. آن جهاني كه شما ميگوييد، يك جهاني جاهل هستبه اسلام، اينها نميدانند كه
آن كسي كه اسلام قرار داده براي حكومت، آن كسي است كه با ديكتاتوري به حسب مذهبش مخالف است، مذهبش حكم ميكند به اينكه ديكتاتوري نبايد باشد. اينها خيال ميكنند كه همچو كه گفتند فقيه عادل عالم مطلع بر موازين غير جائر ملتفت كذا، بايد فلان مقام را، قضاوت را تعيين كند، بايد اگر مردم تعيين كردند يك رئيسي را براي كشور، آن هم اجازه بدهد، اين ميشود ديكتاتوري! ! اما اگر چنانچه يك نفر آدم ظالم جائر ديكتاتور همه چيز بيايد، نه اين ديكتاتوري نيست! ! فرق فقط اين است كه معلوم ميشود با علم مخالفند با عدالت مخالفند، اينهايي كه با حكومت فقيه مخالفند. با اينكه الآن هم در قانون اساسي كه درست كردند قضيه حكومتي نيست در كار، اصلا اسلام حكومت ندارد، اسلام اينطور نيستيك حاكمي مثل آقاي هيتلر داشته باشد آنجا، مثل آقاي كارتر كه نظير هيتلر است داشته باشد آنجا و سركوبي كند همه را و بزند و بكوبد. اصلا اين چيزها در اسلام مطرح نيست. اسلام كه فقيه عادل مطلع دلسوز براي ملت را قرار ميدهد كه اين نظارت كند يا فرض كنيد حكومت كند، براي اين است كه جلو بگيرد از غير عادل، غير عادل نيايد و مردم را بچاپد. از صدر اسلام تا حالا شما ملاحظه كنيد كه آن حكومتهاي صدر اسلام مثل علي بن ابيطالب سلام الله عليه چه جور بود، يك حكومت اسلامي روي عدالت، بعدش افتاد دستبني اميه و بني عباس و حكومتهاي جائر ديگر و شاهنشاهي و امثال ذلك. مسلمين آنجا را هم گرفتند و بعد شاهنشاهي شد و نتوانستند مسلمين اسلام را درست پياده كنند و حكومت اسلامي را، نشد. اسلام غريب است الآن، اسلام غريب است، همانطور كه غربا را نميشناسند، يك غريبي وارد يك شهري بشود مردمش نميشناسد، اسلام الآن غريب است توي ملتها، نميشناسند اسلام را چون نميشناسند اسلام را، احكام اسلام را هم نميدانند، اسلامشناسهاي ما هم اسلام را نميشناسند، نميشناسند اين چي هست،
اسلام نميگذارد اين حيثيت فاسدها را باقي باشد. اينها ميترسند از آن، بعضيها هم گول خوردند، بعضيها متعمدند در اين امر، بعضيها هم گول خوردند و الا حكومت اسلامي مثل حكومت علي بن ابيطالب ديكتاتوري تويش نيست، حكومتي است كه به عدل است، حكومتي است كه زندگي خودش از زندگي ساير رعيتها بدتر است، آنها نميتوانستند مثل او زندگي كنند، او نان جو هم سير نميخورد، يك لقمه، دو تا لقمه برميداشتبا يك خرده نمك ميخورد. اين حكومت اصلا ميتواند ديكتاتوري؟ ديكتاتوري براي چه بكند؟ عيش و عشرتي نيست تا اينكه بخواهد ديكتاتوري بكند براي او. حكمفرمايي اصلا در اسلام نيست، حكمفرمايي اصلا در كار نيست. پيغمبر اسلام كه راس مسلمين و اسلام بود وقتي كه در يك مجلسي نشسته بودند تو مسجد روي آن حصيرها (معلوم نيستحصير حسابي هم داشته باشد) آنجا نشسته بودند، دور هم كه نشسته بودند، عربهايي كه خارج بودند و نميشناختند پيغمبر را ميآمدند ميگفتند كه كدام يكي محمد هستيد، نميشناختند براي اينكه حتي يك همچون چيزي هم زير پيغمبر نبود. حالا ما اشراف هستيم. يك همچو حكومتي كه بنا باشد اينطوري باشد، يك خانه گلي داشته باشد، يك گليم هم حتي نداشته باشد، يك حكومتي كه يك پوست ميگويند داشته است كه روزها علوفه شترش را حضرت امير رويش ميريخته، شبها زير خودش و فاطمه ميانداخته و ميخوابيده رويش، اينكه ديكتاتوري نميتواند باشد. اينهايي كه ميگويند ديكتاتوري، اسلام را نميفهمند چي هست، فقيه اسلام را نميدانند، خيال ميكنند ما، هر فقيه، هر فقيه، هر چه هم فاسد باشد اين حكومت، فقيه اگر پايش را اينطور بگذارد، اگر يك گناه صغيره هم بكند از ولايتساقط است. مگر ولايتيك چيز آساني است كه بدهند دست هر كس؟ اينها كه ميگويند كه ديكتاتوري پيش ميآيد - نميدانم - اين مسائل پيش ميآيد،
فقيه ميخواهد چه كند ديكتاتوري را؟ ! كسي كه زندگي، زندگي عادي دارد و نميخواهد اين مسائل را، ديكتاتوري براي چه ميخواهد بكند؟ حكمفرمايي در كار نيست در اسلام، علاوه حالا در اين قانون اساسي كه اينقدر احتياط كاري هم شده، آقايان هم اينقدر احتياط كاري كردهاند كه يك دفعه مردم بيايند خودشان تعيين كنند يك خبرههايي را، اين ديكتاتوري است؟ ! اين خبرهها را يكي بيايد بگويد كه در يك شهري از اين شهرها يك كسي فشار آورد روي مردم كه بياييد به اين شخص راي بدهيد، حتي تبليغات هم نشد، مردم اينها را ميشناختند، مردم ميدانستند اينها را. اگر صد دفعه ديگر ما بخواهيم خبرگان تعيين كنيم، يا خود اين آقايان تعيين ميشوند يا يكي مثل اينها. مردم با راي آزاد، من گمان ندارم در هيچ جاي دنيا اينطور واقع شده باشد، اينطور راي داده باشند، مردم اينطور عاشقانه راي داده باشند به يك مطلبي. (2)
شارع مقدس اسلام، يگانه قدرت مقننه است. هيچ كس حق قانونگزاري ندارد و هيچ قانوني جز حكم شارع را، نميتوان به مورد اجرا گذاشت. به همين سبب در حكومت اسلامي به جاي مجلس قانونگزاري كه يكي از سه دسته حكومت كنندگان را تشكيل ميدهد، مجلس برنامهريزي وجود دارد كه براي وزارتخانههاي مختلف در پرتو احكام اسلام، برنامه ترتيب ميدهد و با اين برنامهها كيفيت انجام خدمت عمومي را در سراسر كشور تعيين ميكند.
مجموعه قوانين اسلام كه در قرآن و سنت گرد آمده، توسط مسلمانان پذيرفته و مطاع شناخته شده است. اين توافق و پذيرفتن، كار حكومت را آسان نموده و به خود مردم متعلق كرده است. در صورتي كه در حكومتهاي جمهوري و مشروطه سلطنتي، اكثريت كساني كه خود را نماينده اكثريت مردم معرفي مينمايند، هر چه خواستند به نام قانون تصويب كرده سپس بر همه مردم تحميل ميكنند.

حكومت اسلام، حكومت قانون است. در اين طرز حكومت، حاكميت منحصر به خداست و قانون فرمان و حكم خدا است. قانون اسلام يا فرمان خدا بر همه افراد و بر دولت اسلامي، حكومت تام دارد. همه افراد از رسول اكرم - صلي الله عليه و آله و سلم - گرفته تا خلفاي آن حضرت و ساير افراد، تا ابد تابع قانون هستند; همان قانوني كه از طرف خداي تبارك و تعالي نازل شده و در لسان قرآن و نبي اكرم - صلي الله عليه و آله و سلم - بيان شده است.
حكومت اسلامي، هيچ يك از انواع طرز حكومتهاي موجود نيست. مثلا استبدادي نيست كه رئيس دولت مستبد و خود راي باشد، مال و جان مردم را به بازي بگيرد و در آن به دلخواه دخل و تصرف كند، هر كس را ارادهاش تعلق گرفت، بكشد و هر كس را خواست، انعام كند و به هر كه خواست تيول بدهد و املاك و اموال ملت را به اين و آن ببخشد. رسول اكرم - صلي الله عليه و آله و سلم - و حضرت امير المؤمنين - عليه السلام - و ساير خلفا هم، چنين اختياراتي نداشتند.
حكومت اسلامي نه استبدادي است و نه مطلقه، بلكه مشروطه است. البته نه مشروطه به معني متعارف فعلي آن كه تصويب قوانين تابع آراء اشخاص و اكثريتباشد. مشروطه از اين جهت كه، حكومت كنندگان در اجرا و اداره مقيد به يك مجموعه شرط هستند كه در قرآن كريم و سنت رسول اكرم - صلي الله عليه و آله و سلم - معين گشته است. مجموعه شرط، همان احكام و قوانين اسلام است كه بايد رعايت و اجرا شود. از اين جهتحكومت اسلامي، حكومت قانون الهي بر مردم است.
فرق اساسي حكومت اسلامي با حكومتهاي مشروطه سلطنتي و جمهوري در همين است. در اينكه نمايندگان مردم يا شاه در اين گونه رژيمها به قانونگزاري ميپردازند، در صورتي كه قدرت مقننه و اختيار تشريع در اسلام، به خداوند متعال اختصاص يافته است. (3)
مع الاسف اشخاصي كه اطلاع ندارند بر وضعيتبرنامههاي اسلام، گمان ميكنند كه اگر چنانچه ولايت فقيه در قانون اساسي بگذرد، اين اسباب ديكتاتوري ميشود، در صورتي كه ولايت فقيه است كه جلو ديكتاتوري را ميگيرد. اگر ولايت فقيه نباشد، ديكتاتوري ميشود. آن كه جلوگيري ميكند از اينكه رئيس جمهور ديكتاتوري نكند، آن كه جلو ميگيرد از اينكه رئيس ارتش ديكتاتوري نكند. رئيس ژاندارمري ديكتاتوري نكند، رئيس شهرباني ديكتاتوري نكند، نخست وزير ديكتاتوري نكند، آن فقيه است.
آن فقيهي كه براي امت تعيين شده است و امام امت قرار داده شده است، آن است كه ميخواهد اين ديكتاتوريها را بشكند و همه را به زير بيرق اسلام و حكومت قانون بياورد. اسلام، حكومتش حكومت قانون است، يعني قانون الهي، قانون قرآن و سنت است و حكومت، حكومت تابع قانون است، يعني خود پيغمبر هم تابع قانون، خود امير المؤمنين هم تابع قانون، تخلف از قانون يك قدم نميكردند و نميتوانستند بكنند.
خداي تبارك و تعالي ميفرمايد كه اگر چنانچه يك تخلفي بكني، يك چيزي را به من نسبتبدهي، تو را اخذ ميكنم، و تينت را قطع ميكنم. اسلام ديكتاتوري ندارد. اسلام همهاش روي قوانين است و آن كساني كه پاسدار اسلامند اگر بخواهند ديكتاتوري كنند. از پاسداري ساقط ميشوند به حسب حكم اسلام. (4)
من ميگويم اگر چنانچه پيغمبر اسلام - صلي الله عليه و آله و سلم - غير از اين موجود تربيت نكرده بود، كافي بود برايش. اگر چنانچه پيغمبر اسلام مبعوث شده براي اينكه يك همچو موجودي را تحويل جامعه بدهد، اين كافي بود. يك همچو موجودي كه هيچ سراغ ندارد كسي و بعدها هم سراغ ندارد كسي، امروز روز نصب اوستبه امامت امت. يك همچو موجودي امام امت است. البته كس ديگر به پاي او نخواهد رسيد و بعد از رسول اكرم كسي افضل از او در هيچ معنائي نيست و نخواهد بود. ليكن در مراتب بعد هم كه بايد اين امت هدايتبشود، پيغمبر اكرم كه از دنيا ميخواست تشريف ببرد، تعيين جانشين و جانشينها را تا زمان غيبت كرد و همان جانشينها تعيين امام امت را هم كردند، به طور كلي اين امت را به خود وانگذاشتند كه متحير باشند، براي آنها امام تعيين كردند. رهبر تعيين كردند. تا ائمه هدي سلام الله عليهم بودند، آنها بودند و بعد فقها، آنهائي كه متعهدند، آنهائي كه اسلام شناسند، آنهائي كه زهد دارند، زاهدند، آنهائي كه اعراض از دنيا دارند، آنهائي كه توجه به زرق و برق دنيا ندارند، آنهائي كه دلسوز براي ملت، آنهائي كه ملت را مثل فرزندان خودشان ميدانند، آنها را تعيين كردند براي پاسداري از اين امت. (5)
آنها بايد بفهمند اينكه ملت ما بيدار شده است و مسائلي كه شما طرح ميكنيد ملت ميفهمد، متوجه ميشود، دست و پا نزنيد، خودتان را به ملت ملحق كنيد، بيائيد در آغوش ملت. (6)
ماه رمضان، ماه نبوت است و ماه شعبان ماه امامت. ماه رمضان، ليلة القدر دارد و ماه شعبان، شب نيمه شعبان دارد كه تالي ليلة القدر است. ماه رمضان مبارك استبراي اين كه ليلة القدر دارد و ماه شعبان مبارك استبراي اين كه نيمه شعبان دارد. ماه رمضان مبارك استبراي اين كه نزول وحي بر او شده استيا به عبارت ديگر معنويت رسول خدا وحي را نازل كرده است و ماه شعبان معظم استبراي اين كه ماه ادامه همان معنويات ماه رمضان است. اين ماه مبارك رمضان جلوه ليلة القدر است كه تمام حقايق و معاني در او جمع است و ماه شعبان، ماه امامان است كه ادامه همان است. در ماه مبارك رمضان، مقام رسول اكرم - صلي الله عليه و آله و سلم - به ولايت كلي الهي بالاصاله تمام بركات را در اين جهان بسط داده است و ماه شعبان كه ماه امامان است، به بركت ولايت مطلقه به تبع رسول الله همان معاني را ادامه ميدهد. پس ماه رمضان ماهي است كه تمام پردهها را دريده است و وارد شده است جبرئيل امين بر رسول خدا و به عبارت ديگر وارد كرده است پيغمبر اكرم جبرئيل امين را در دنيا، و ماه شعبان ماه ولايت است و همه اين معاني را ادامه ميدهد. ماه رمضان مبارك است، كه قرآن بر او وارد شده است. ماه شعبان مبارك است كه ادعيه ائمه عليهم السلام در او وارد شده است. ماه مبارك رمضان كه قرآن را وارد كرده است، قرآن مشتمل بر تمام معارف است و تمام مايحتاج بشر است و ماه شعبان كه ماه امامان است، ادامه همان حقيقت است و همان معاني در تمام دورهها. (7)
ولايت فقيه و حكم حكومتي از احكام اوليه است. (8)
... تعبير به آن كه اين جانب گفتهام حكومت در چارچوب احكام الهي داراي اختيار است، بكلي بر خلاف گفتههاي اين جانب است.
اگر اختيارات حكومت در چارچوب احكام فرعيه الهيه است، بايد عرض حكومت الهيه و ولايت مطلقه مفوضه به نبي اسلام - صلي الله عليه و آله - يك پديده بي معني و محتوا باشد. اشاره ميكنم به پيامدهاي آن كه هيچ كس نميتواند ملتزم به آنها باشد; مثلا خيابان كشيها كه مستلزم تصرف در منزلي استيا حريم آن است در چارچوب احكام فرعيه نيست، نظام وظيفه و اعزام الزامي به جبههها و جلوگيري از ورود و خروج ارز و ورود يا خروج هر نحو كالا و منع احتكار در غير دو سه مورد و گمركات و ماليات و جلوگيري از گران فروشي، قيمت گذاري و جلوگيري از پخش مواد مخدر و منع اعتياد به هر نحو غير از مشروبات الكلي، حمل اسلحه به هر نوع كه باشد و صدها امثال آن كه از اختيارات دولت استبنا بر تفسير شما خارج است و صدها امثال اينها. بايد عرض كنم كه حكومت كه شعبهاي از ولايت مطلقه رسول الله - صلي الله عليه و آله و سلم - است، يكي از احكام اوليه اسلام است و مقدم بر تمام احكام فرعيه حتي نماز و روزه و حج است. حاكم ميتواند مسجد يا منزلي را كه در مسير خيابان استخراب كند و پول منزل را به صاحبش رد كند، حاكم ميتواند مساجد را در موقع لزوم تعطيل كند و مسجدي كه ضرار باشد در صورتي كه رفع بدون تخريب نشود، خراب كند. حكومت ميتواند قراردادهاي شرعي را كه خود با مردم بسته است، در موقعي كه آن قرارداد مخالف مصالح كشور و اسلام باشد يك جانبه لغو كند و ميتواند هر امري را چه عبادي و يا غير عبادي / است / كه جريان آن مخالف مصالح اسلام است، از آن مادامي كه چنين است جلوگيري كند. حكومت ميتواند از حج كه از فرايض مهم الهي است، در مواقعي كه مخالف صلاح كشور اسلامي دانست موقتا جلوگيري كند.

آنچه گفته شده است تاكنون و يا گفته ميشود، ناشي از عدم شناخت ولايت مطلقه الهي است. آنچه گفته شده است كه شايع است مزارعه و مضاربه و امثال آنها را با آن اختيارات از بين خواهد رفت، صريحا عرض ميكنم كه فرضا چنين باشد اين از اختيارات حكومت است و بالاتر از آن هم مسايلي است كه مزاحمت نميكنم. (9)
همين موضوع حدود ولايت فقيه نويسندگان و گويندگان و آگاه به مسايل اسلامي، مساله را در مجالس و روزنامهها تا آن جا كه ديدم مورد بحث قرار داده كه من از تمامي آنان تشكر ميكنم و اميد است ائمهي محترم جمعه و بويژه امثال جناب عالي كه در ميان مسايل دست توانا داريد، مساله را تعقيب و در خطبههاي نماز جمعه اذهان ناآگاهان را روشن و زبان دشمنان اسلام را قطع فرماييد. (10)
آن اوصافي كه در ولي است در فقيه است كه به آن اوصاف خدا او را ولي امر قرار داده است و اسلام او را ولي امر قرار داده استبا آن اوصاف نميشود كه يك پايش را كنار يك قدر غلط بگذارد، اگر يك كلمه دروغ بگويد، يك كلمه، يك قدم بر خلاف بگذارد آن ولايت را ديگر ندارد، استبداد را ما ميخواهيم جلويش را بگيريم، با هيمن مادهاي كه در قانون اساسي است كه ولايت فقيه را درست كرده اين استبداد را جلويش را ميگيرند، آنهائي كه مخالف با اساس بودند ميگفتند كه اين استبداد ميآورد، استبداد چي ميآورد، استبداد با آن چيزي كه قانون تعيين كرده نميآورد بلي ممكن است كه بعدها يك مستبدي بيايد شما هر كاريش بكنيد مستبدي كه سركش بيايد هر كاري ميكند، اما فقيه مستبد نميشود. فقيهي كه اين اوصاف را دارد عادل است، عدالتي كه غير از اينطوري عدالت اجتماعي، عدالتي كه يك كلمه دروغ او را از عدالت مياندازد، يك نگاه به نامحرم او را از عدالت مياندازد، يك همچو آدمي نميتواند خلاف بكند، نميكند خلاف، اين جلوي اين خلافها را ميخواهد بگيرد، اين رئيس جمهور كه ممكن استيك آدمي باشد ولي شرط نكردند ديگر عدالت و شرط نكردند، اين مسائلي كه در فقيه است، ممكن استيك وقتبخواهد تخلف كند، بگيرد جلويش را، كنترل كند. آن رئيس ارتش اگر يك وقتبخواهد يك خطائي بكند آن حق قانوني دارد كه او را رهايش كند، بگذاردش كنار، بهترين اصل در اصول قانون اساسي اين اصل ولايت فقيه است و غفلت دارند بعضي از آن و بعضيها هم غرض. (11)
شما بعدها مبتلاي به اين هستيد، دانشگاه كه باز بشود مبتلاي به يك همچو اشخاصي هستيد كه گاهي با صورت اسلامي وارد ميشوند و همين مسائلي كه حالا مثلا طرح ميكنند كه بايد ولايت فقيه مثلا نباشد اين ديكتاتوري است، و حال آنكه اگر يك فقيهي يك مورد ديكتاتوري بكند از ولايت ميافتد پيش اسلام. اسلام هر فقيهي را كه ولي نميكند، آن كه علم دارد، عمل دارد، مشياش مشي اسلام استسياستش سياست اسلام است، آن را براي اين است كه يك آدمي تمام عمرش را در اسلام گذرانده و در مسائل اسلامي گذرانده و آدم معوجي نيست و صحيح است، اين نظارت داشته باشد به اين امرها نگذارد كه هر كس هر كاري دلش ميخواهد بكند. (12)
شما از ولايت فقيه نترسيد، فقيه نميخواهد به مردم زورگوئي كند. اگر يك فقيهي بخواهد زورگوئي كند، اين فقيه ديگر ولايت ندارد. اسلام است، در اسلام قانون حكومت ميكند. پيغمبر اكرم هم تابع قانون بود، تابع قانون الهي، نميتوانست تخلف بكند. خداي تبارك و تعالي ميفرمايد كه اگر چنانچه يك چيزي بر خلاف آن چيزي كه من ميگويم تو بگوئي من ترا اخذ ميكنم وتينت را قطع ميكنم، به پيغمبر ميفرمايد. اگر پيغمبر يك شخص ديكتاتور بود و يك شخصي بود كه از او ميترسيدند كه مبادا يك وقت همه قدرتها كه دست او آمد ديكتاتوري بكند، اگر او شخص ديكتاتور بود، آن وقت فقيه هم ميتواند باشد. اگر امير المؤمنين سلام الله عليه يك آدم ديكتاتوري بود، آنوقت فقيه هم ميتواند ديكتاتور باشد، ديكتاتوري در كار نيست، ميخواهيم جلوي ديكتاتور را بگيريم. (13)
اين حرفهايي كه ميزنند كه خير، اگر چنانچه ولايت فقيه درستبشود ديكتاتوري ميشود، از باب اينكه اينها ولايت فقيه را نميفهمند چيست - اگر ولايت - ولايت فقيه نبايد بشود، براي اينكه بايد به حكومت ملتباشد، اينها ولايت فقيه را اطلاع از آن ندارند. مسائل اين حرفها نيست، ولايت فقيه ميخواهد جلوي ديكتاتوري را بگيرد، نه اينكه ميخواهد ديكتاتوري بكند، اينها از اين ميترسند كه مبادا جلو گرفته بشود، جلو دزديها را ميخواهد بگيرد. اگر رئيس جمهور بايد با تصويب فقيه باشد، با تصويب يك نفري كه اسلام را بداند چيست، درد براي اسلام داشته باشد، اگر درستبشود نميگذارد اين رئيس جمهور يك كار خطا بكند، اينها اين را نميخواهند. اينها اگر يك رئيس جمهور غربي باشد همه اختيارات دستش بدهند هيچ مضايقهاي ندارند و اشكالي نميكنند، اما اگر يك فقيهي كه يك عمري را براي اسلام خدمت كرده، علاقه به اسلام دارد، با آن شرايطي كه اسلام قرار داده است كه نميتواند يك كلمه تخلف بكند. اسلام دين قانون است، قانون، پيغمبر هم خلاف نميتوانستبكند، نميكردند، البته نميتوانستند بكنند. خدا به پيغمبر ميگويد كه اگر يك حرف خلاف بزني رگ و تينت قطع ميكنم. حكم قانون است، غير از قانون الهي كسي حكومت ندارد، براي هيچ كس حكومت نيست، نه فقيه و نه غير فقيه، همه تحت قانون عمل ميكنند، مجري قانون هستند همه، هم فقيه و هم غير فقيه همه مجري قانونند. فقيه ناظر بر اين است كه اينها اجراي قانون بكنند، خلاف نكنند، نه اينكه ميخواهد خودش يك حكومتي بكند، ميخواهد نگذارد اين حكومتهائي كه اگر چند روز بر آنها بگذرد برميگردند به طاغوتي و ديكتاتوري، ميخواهد نگذارد بشود، زحمتبراي اسلام كشيده شود. خونهاي جوانهاي شما در راه اسلام رفت، حالا ما دوباره بگذاريم كه اساسي كه اسلام ميخواهد درستبكند و زمان امير المؤمنين بوده و زمان رسول الله - صلي الله عليه و آله - بوده، بگذاريم اينها را براي خاطر چهار تا آدمي كه دور هم جمع ميشوند و پاهايشان را روي هم مياندازند - عرض ميكنم - چائي و قهوه ميخورند و قلمفرسائي ميكنند، مگر ما ميتوانيم اينها را بزنيم، مگر ما ميتوانيم؟ قدرت جائر استبراي كسي، براي يك مسلمان كه تمام اين خونهائي كه ريخته شده هدر بدهد و اسلام را بگذاريم كنار و چيزهائي هم كه ولايت فقيه «يك همچو ولايت فقيهي نداريم» خوب شما نميدانيد، شما فقيه را اطلاع بر آن نداريد كه ميگويند ولايت فقيه نداريم. ولايت فقيه از روز اول تا حالا بوده، زمان رسول الله تا حالا بوده. اين حرفها چه است كه ميزنند اينها همه اين اشخاص غير مطلع بر فقه. (14)
منابع مقاله:سخن آفتاب، سازمان تبليغات اسلامي ؛
تنظيم:اميد واضحي آشتياني_حوزه علميه تبيان
پينوشتها:
1. كتاب ولايت فقيه - صفحه 49و48.
2. صحيفه نور - جلد 11- صفحه 37 و 36- 26/9/58.
3. كتاب ولايت فقيه - صفحه 48و47.
4. صحيفه نور - جلد 10- صفحه 175و174- 18/8/58.
5. صحيفه نور - جلد 10- صفحه 174- 18/8/58.
6. صحيفه نور - جلد 10- صفحه 27- 30/7/58.
7. صحيفه نور - جلد 20- صفحه 82- 25/1/66.
8. صحيفه نور - جلد 20- صفحه 174- 23/10/66.
9. صحيفه نور - جلد 20- صفحه 170- 16/10/66.
10. صحيفه نور - جلد 20- صفحه 173- 21/10/66.
11. صحيفه نور - جلد 11- صفحه 133- 8/10/58.
12. صحيفه نور - جلد 9- صفحه 183- 30/6/56.
13. صحيفه نور - جلد 10- صفحه 29- 30/7/58.
14. صحيفه نور - جلد 10- صفحه 53- 3/8/58.
نظرات شما عزیزان:
اين مطلب درفهرست موضوعات وبسايت-رديف: امام و ولایت فقیه ، ،
برچسبها: